اخبار

از اردوگاه تا کربلا؛ راهی که حاج حیدر رفت

گاهی انسان، در بند است اما بند از همگان گسسته؛ گاهی جسم اسیر است، اما روح، بلندتر از هر قله‌ای پرواز می‌کند و تاریخ، صفحاتی دارد که نه با مرکب، که با اشک نوشته شده؛ اشک مادران چشم‌انتظار، اشک همسران منتظر، اشک یاران جامانده، اشک مردانی که لبخندشان را در شکنجه‌گاه‌ها گم نکردند. ۲۶ مرداد، سالروز بازگشت پرستوهای خونین‌بال به آشیان وطن است؛ روزی که صبر، به خانه برگشت و بوسه‌ی مردم، بر پیشانی زخمیِ

کوچک اما بی‌انتها؛ کوتاه قامت اما بلند پرواز در دل‌های مردم

رهپویان پیشرفت– بهار هنوز در کوچه‌ها می‌چرخید، اما نسیمی غریب در ابرکوه وزیدن گرفت؛ نسیمی نه از جنس باد، که بوی رفتن می‌داد… بوی پرواز حاج علی کوچولو، مردی که با قامت کوتاه خود، بلندترین خاطره یک شهر شد. حاج علی اکرمی، موذن مسجد ۱۴ معصوم (ع)، مرد مهربانی‌های بی‌صدا و خنده‌های بی‌ادعا، دیگر میان ما نیست؛ اما نامش، یادش و لبخندش، در جان ابرکوه ریشه دوانده است. او مردی از تبار سکوت‌های پرمغز و